|
|
|
|
|
جمعه 10 مهر 1394 ساعت 20:5 |
بازدید : 58387 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
آزرده از هیچ
آزرده از همه چیز
زخمهایی بر صورت داشت
که گویی لبخند می زد
ولی در گریبان خود می گریست
و بر لبخند خود می گریست
-----------------------------------------
در چه ساعت و چه روزی
شعر گفته ام
و کتابهایم را در کدام سال
چاپ کرده ام
هیچکدام را به خاطر
ندارم
-------------------------------------------
چند تن از خدایان آمدند
نه صورتشان را می بینم
و نه اسمشان را می دانم
و معبدی را نشان دادند
فراسوی ابرها
و در آن سوی خورشید
من ِمن را به رحمت فراموشی
امیدوار کردند
-----------------------------------------
شبحي از سكوت را
خواهند ديد
آنگاه كه سر خود را
بالا خواهند گرفت
براي ديدن من
آنها كه دفترهاي شعرم را
بعد از من ورق
خواهند زد
-----------------------------------------
:: برچسبها:
شعر بیژن جلالی ,
اشعار بیژن جلالی ,
شعر ,
بیژن جلالی ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
|